نویسنده: halimyoussef
گفتاری درباره ادبیات و مراسم امضای کتاب در نمایشگاه کتاب انتشارات آوا مکان: آرنیهم ، هلند زمان: ١٠.٧ .٢٠٢١
در کوبانی پس از پیروزی کردها در برابر داعش
از فضای نوشتن رمان “پرواز با بال های شکسته”
19.12.2018
در دانشگاه روژاوا و صحبت در مورد ادبیات کردی برای دانشجویان دانشکده ادبیات
در قامشلی در شمال شرقی سوریه ، در منطقه اداره خودمختار
فعالیت ها
29.12.2018
حلیم یوسف از تجربه ادبی خود می گوید
Kurdistan24 – 22.05.2019
نام کتاب مرد آبستن – نویسنده حلیم یوسف – مترجم محمد تقوی گلیان
نام کتاب مرد آبستن نویسنده حلیم یوسف مترجم محمد تقوی گلیان تعداد صفحات 141قیمت به تومان55000 تومان دسته داستان جهان – انتشارات افراز
توضیحات
داستان حلیم یوسف، از درون پر از درد و لذت است. نه به خاطر موضوعات مهم، و نه به خاطر تکنیکهای مدرن ، بلکه به این خاطر است که خودبخود و با عواطف گرم، نکات مهمی را می رساند و آگاهانه شبکه ای زنده و درهم تنیده از داستانی زیبا را به نمایش می گذارد و سبکبار اجازه می دهد که گاهی انسان به شخصیتهای داستان بخندد و گاهی نیز اجازه می دهد انسان در تنهایی خودش بخندد. در ذهنم نام حلیم یوسف نقش بسته است و تا ابد فراموش نمی شود. امیدوارم شما هم در کنار من او را برای همیشه در ذهن بسپارید.
شوقی بغدادی- روزنامه ادبی (هفته نامه ادبی)
Elusbue -1988
یک شب در میان روی آرامگاه من میآید. ناسزا میگوید تا زمانی که خسته شود. کنار سرم ادرار میکند و با گله و شکایت شروع به گریه و زاری میکند. “تو ما را میان این نامردها رها و فرار کردی کچل!” فراموش میکند که من پدر او هستم. خاک گورم را کند و توله سگ را داخل چاله انداخت. به او میگفت: “برو پیش او، حرفهایم را به گوشش برسان، اگر نشنید، هر دو گوشهایش را بکن و پیش من برگرد!” چون از توله سگ صدایی شنیده نمیشد، سرش را لگد میکرد. صدای زوزهاش بیشتر میشد، با سنگ به او میزد تا استخوانهایش در هم بشکند. از زوزههای سگ خسته میشد. خودش شرو ع میکرد به زوزه کشیدن تند. گریه میکرد. شب بعد روی گورم نشسته بود. با دلی غمگین ترانه میخواند. حال این پسر غیر قابل باور است. میخواستم به او بگویم: “روی این زمین وسیع، تو اولین کسی نیستی که عاشق میشوی پسرم.” قبل از تو افراد زیادی بودند و بعد از تو هم کسان زیادی خواهند آمد. زنان زیبای کمی هستند که کشته مرده آنها از صد مرد کمتر باشند. تو خودت میدانی که از این درد چیزی نصیبت نمیشود. از این عشق حذر کن پسر!” اما من میدانستم، واژههای یک مردی که سالهای زیادی از مرگش گذشته است، بیهوده است..
نقدی بر کتاب ۹۹مهره پراکنده توسط عزیز نعمتی منتقد ادبی ارومیه
عزیز نعمتی
نقدی بر کتاب ۹۹مهره پراکنده توسط عزیز نعمتی منتقد ادبی ارومیه
عزیز نعمتی منتقد ادبی ارومیه کتاب ۹۹مهره پراکنده اثر حلیم یوسف و با مترجمی سایمه خاکپور را مورد بررسی و نقد قرار داد.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ – ۱۰:۴۰- ولات نيوز
رمان ۹۹ مهره پراکنده را خواندم، رمانی که نشاندهنده سطح مطالعه عمیق نویسنده، بینش وسیع او نسبت به مسائل و درد جامعهاش است. رمان شروعی انفجاری دارد، رویدادها در مسیری دایرهوار و به هم پیوسته روی میدهند، اتفاقات انگار مدار تسبیحی را در محیط دایرهای که نویسنده خود در مرکز آن قرار دارد را طی می کنند.
رمان با زاویه دید اول شخص تاکید میکند که نویسنده متکلم حاضر در جریان رویدادهاست. او خود را در جزء جزء شخصیتهای رمان جستجو میکند و در هر کدام از آنان قسمتی از خود را مییابد. رمان به دقت مشکلات کردهای ساکن سوریه(روژآوا)، اقلیم کردستان(باشور) و ترکیه(باکور) را بررسی میکند، انسانهایی که در وطن خود بیگانهاند و مقهور و در پناهندگی نیز درگیر شوک فرهنگی میشوند و هر پاره تنشان را اینجا یا آنجا ناخواسته جا گذاشتهاند.
رمان ۹۹ مهره پراکنده دارای نمادها و سمبلهای بسیار قوی است که در آینده در نقد جامعی که بر آن خواهم نوشت به بحث در مورد آنان می پردازم، ازجمله نام رمان، شخصیت مادر در هیبت پرنده سیاه، نامادری، وجود آدمهایی که مار میشوند، تصویر اشخاص پناهندههای به ظاهر روانی که در بیمارستانهای اروپا ول معطلند در حالیکه بیماری آنان ربطی به دیوانگی ندارد بلکه زخمهای مزمنی هستند که در فضای دمکراسی سرباز کردهاند.
یکی از تمهای رمان عشقی بیوصلت است که در ارتباطی نزدیک با نماد تسبیح و مهرههاست.
مسئله نژادپرستی اینجا و آنجا میتواند بحثی دیگر باشد که هنوز در پیشرفته ترین کشورهای دنیا نیز معضلی بزرگ و بلای جان جهان بشریت است.
رمان بنا به ضرورت و سبک مخصوص و ماهرانه نویسنده گاها زبانی ساده در عین حال منطقی برای بیان مسائل بر میگزیند و گاه نویسنده چنان در خلق تصاویر غرق میشود که تمایز نثر رمان را از شعر مدرن امروزه مشکل میسازد. نویسنده اکثر اوقات روایت را به زبان نقاشی تبدیل میکند که بر جذابیت رمان میفزاید.
ترجمه رمان ترجمهای موفق است و مترجم توانسته است رمان را در حد انتظار به فارسی برگرداند.
نقدی بر رمان ۹۹ مهره پراکند اثر حلیم یوسف
در رمان نود و نه مهره پراکنده، نوشته حلیم یوسف، ترجمه سایمه خاکپور، قهرمان داستان به هنگام تولد، مادرش را از دست می دهد، پدرش دوبار با زنی دیگر ازدواج میکند.
اینجا هردو نوع مادر کهن الگو مطرح می شوند.
-مادرنیک: مادر فوت شده آزاد، که بعدها به شکل پرندهای که دارای صورتی نورانی ولی پر وبالی سیاه است بارها بر آزاد قهرمان داستان ظاهر میشود و او را راهنمایی میکند و از او محافظت میکند، حال چرا این پرنده نورانی سیاهپوش است؟ جواب را میتوان از دو انگاره بررسی کرد:
۱- رنگ سیاه در میان کُردها ریشهای میترایی دارد و آن را مقدس و با هیبت و همچنین با شکوه میپندارند.
۲. بیشتر مادران سرزمین آزاد در طول تاریخ عزادار بودهاند و دمی برای شادی واقعی نیافتهاند، لذا معولا سیاهپوشاند.
-مادر مخوف: نامادری آزاد، او بدرستی جنبههای منفی یک مادر مخوف را داراست، همواره به اذیت و آزار آزاد میپردازد به طوریکه تلاش میکند آزاد را نابود کند.
۳. تسبیح نود ونه مهرهای: نمادی کهن الگوی دیگریست که در میان عارفان و اهل تصوف و عرفان از جایگاه خاصی برخوردار است و از نظر اسطوره شناسی قابل بحث است. ۴. افعیها یا مارها، که همانطور که در مقدمه این شیوه نقد آمده است، دشمنان مهلک و خطرناک انسانهایند
99 مهره پراکنده از تسبیح یک دختر کرد
99 مهره پراکنده از تسبیح یک دختر کرد
کتاب «99 مهره پراکنده» [99 morîkên belavbûyî] نوشته حلیم یوسف [Helîm Yûsiv] با ترجمه سایمه خاکپور منتشر شد.
ه گزارش کتاب نیوز، سایمه خاکپور مترجم این کتاب، که به تازگی از سوی انتشارات افراز منتشر شده به هنرآنلاین توضیح داد: بیشک ترجمه آثار ادبی یک زبان به زبانهای دیگر و شناساندن ادبیات مبدا، میتواند به معرفی این زبان کمک شایانی کند و گامی بلند باشد در جهت شناساندن و غنای بیشتر ادبیات یک قوم و ملت. من نیز علاقهمند بودم تا هموطنانم بیشتر با رمان کردی آشنا شوند. چون این رمان علاوه بر دارا بودن متنی ادبی، میتواند درک درستی از جامعه کردی به ایرانیان نشان بدهد تا اندکی بیشتر با همتباران کردشان در آن سوی مرزها ارتباط برقرار کنند.
او درباره ویژگی کتاب «99 مهره پراکنده»، اظهار داشت: این اثر بیان کننده واقعیات خاورمیانه و از جمله کردهای سوری که درگیر جنگی ناخواسته شدهاند و گرفتاریهایی که مردم عادی در نتیجه این جنگها با آن روبهرو هستند، است. کتاب از درد، رنج و مصیبتهایی که گاهی با عشق آمیخته میشود سخن گفته و حقیقت وجودی یک انسان را در چنین سرزمینی واقعگرایانه بیان میکند. تفاوت این نویسنده با سایر رماننویسان در سبک، نوع بیان و استفاده از استعارههای زیباست. این کتاب مخاطب را گاهی در کوچههای اروپا و گاه در میان خرابههای جنگ، گاهی مستاصل و گاهی امیدوار به دنبال پایانی شاید دلانگیز میکشاند.
خاکپور با بیان اینکه داستان رمان ارتباط نزدیکی با خواننده خاورمیانهای برقرار میکند، افزود: نویسنده سعی کرده جایگاهی را که وطن برای انسان خاورمیانهای دارد، در پیچ و خم داستانهایش به خوبی بازگو کند و دشواریها و مشقات پناهندگی را با زبانی شیوا و ادبی بگوید. در حقیقت بزرگترین مشوق من برای ترجمه این اثر، واقعیات زندگی مردمان سرزمینم بود که در این رمان به خوبی بازگفته شده است.
او درباره محتوای رمان «99 مهره پراکنده»، گفت: این رمان درباره سرنوشت شخصی به نام آزاد است. او به عنوان یک پناهنده در آلمان زندگی میکند. تسبیحی که در دست آزاد قرار دارد یادگاری دختری به نام بریوان است که قبل از خارج شدنش از سوریه به او هدیه داده است. داستان زندگی آزاد و سرگذشت او در آن مهرهها پنهان است و هر یک از مهرهها به تنهایی قسمتی از زندگی تسبیحوار او را نقل میکنند. این اثر شرایط سخت زندگی پناهندگانی که از کشورشان خارج میشوند را شرح میدهد. بیشک در آینده نام حلیم یوسف را در کنار رماننویسان بزرگ جهان خواهیم دید. رماننویسی از جنس و تبار همین مردم که میتواند مردم جهان را به بازدید جنگهای خانمانسوزی که جهانیان برای این منطقه به ارمغان آوردهاند، ببرد.
حلیم یوسف نویسنده کرد سوری در سال 1967 میلادی در شهر عاموده (واقع در کردستان سوریه) دیده به جهان گشود. او در دانشگاه شهر حلب رشته حقوق را به پایان رسانده است و از سال 2000 میلادی تاکنون در آلمان زندگی میکند. دهها مقاله در مورد ادبیات در مجلات، روزنامهها و شبکههای تلویزیونی کردی، عربی و زبانهای دیگر به قلمش نشر یافته است. تاکنون آثار یوسف به چندین زبان و از جمله زبان فارسی ترجمه شدهاند. همچنین برخی آثار او در قالب نمایشنامه به صحنه رفتند. او در سال 2015 میلادی در شهر سلیمانیه جایزه بهترین رمان کردی سال را دریافت کرد. تاکنون 6 رمان و 5 مجموعه داستان به چاپ رسانده است. نخستین رمان این نویسنده «سُوبارتو» نام دارد.
……………………………………………….
نامه های عزیز نعمتی و جیهان حسن در مورد رمان پرواز با بالهای شکسته
ستاد عزیز نعمتی: به حلیم یوسف(درد دل)
5.12.2020
رمان “پرواز با بالهای شکسته” ات را خواندم. مدتی بود رمان را به من داده بودند تا بخوانمش، متأسفانه هنگامی که رمانت به دستم رسید بیشتر مردم ما ازجمله چند نفر از خانواده ما درگیر بیماری شوم کرونا بودند. پسر عمو،برادر و پدرم فوت کردند، در حالیکه از یک طرف فکرم درگیر بیماری آنان بود، از طرف دیگر رمانت روی میز مطالعه ام همه ش صدایم می کرد و مرا به خواندن دعوت می کرد. طاقتم طاق شد ،در حالیکه هنوز ده روز از مرگ عزیزانم نگذشته بود، شروع به خواندن رمانت کردم و عجیب است اگر بگویم دو شب پیاپی نخوابیدم تا تمامش کردم، هیچ نمی دانستم که انسانها چنان به هم نزدیکند که غالباً یکی تقدیر خود را در افکار دیگری میابد.
نمیدانم چه بگویم؟ هر آنچه را که بر زبان من قفل زنگار زده ای خورده است، تو در رمانت گفته ای. میدانم که میدانی من نیز سالهاست گم شده ام، گم شده ام در میان نفسهایی که هرکدام به دردی خفه شده است. گم شده ام در میان آرزوهای به فریاد برخواسته ی او که انفال شد یا او که به دارآویخته شد یا آنان که هزاز هزار در یک چشم به هم زدن با بمب شیمایی تا مرز جنون آمیز انقراض رفتند. از چه بگویم که ما در سرزمین به ظاهر صلح ، برادری و عدالت همواره مورد کینه و خشم کسانی بوده ایم که به ظاهر مدعی این مفاهیم پوچ و بی اساسند. نمیدانم از کی بگویم؟ از گرگان سیه پوشی که قبل از هرچیز خدا و پیامبر و قرآنش را تصرف کردند و سپس آنها را بهانه ای کردند تا خارش دندانهای تیزشان و عطش سیری ناپذیر خون آشامیشان را با به سرکشیدن خون کودکان و زنان و پیرمردان و جوانان ملتی آرام کنند که در دلشان جز آرزوی شادی و در سرشان هدفی جز خوشبختی همگان نیست؟
حلیم عزیز آنقدر خوب نوشته ای که بارها در تعلیق های هنرمندانه ات شوکه شدم، بارها برای حوادث ناگواری که در رمانت تن هر جنبنده ای را به لرزه در میاورند، لرزیدم، بارها برای مردمی که همگی قهرمانان اصلی رمانت هستند گریه کردم، برای ویان هایت که یکی یکی قربانی افکار بسته و دگماتیزم ایده های خاورمیانه ای می شوند، برای ویان آمارایی که با اندیشه بلندش پرواز کرد، برای ویان رستم(شیرین) که با صبر و شکیبایی بال پرواز گشود، برای آرین میرکان که به سراسر جهان درس شجاعت داد، برای کەکئ کە درونی سرشار از حس مبارزە داشت ، برای سالم نابینایی کە عمیقاً بە ماندن و زندگی کردن فکر می کرد، برای رودی و پروین کە لباس دامادی و عروسیشان را از جان پاک پرکردند و بە زمین و زمان هدیە کردند تا شاید اندکی خدا را متوّجە این همە بیدادگری نمایند، برای درخت گردویی کە تاریخگونە وقایع را در برگ و شاخە و تنۀ زخمی اش نە به زبان تاریخ بلکە بە زبان شعری کە تمام قد اندوه است،ثبت می کند، برای “جهان” که کتاب می خوانَد تا زمانی راوی تراژدیهای غم انگیزمان باشد، برای بُرهان و هادی که دمی از گورهایشان بیرون می آیند تا از صحنه های تلخ سرگذشت “کوبانی” فیلمی بسازند، هرچند چشمان دنیا چنان کورند که هرگز واقعیت ها را نمی بینند. آری عزیزم ، گریه کردم برای شهیدانی که وقتی نیاز است حتی از گورهایشان بر می خیزند تا چگونگی شهادتشان را به دست خفاشان داعشی که به قول ویان آمارا ساخته دست همین دولتهای کثیفی هستند که در طول تاریخ ما را برای منافعشان قربانی می کنند، برای آینده تعریف کنند.
………………………………………………………
پس از نامه ی عزیز نعمتی دربارهی رمان حلیم یوسف ” پرواز با بال های
شکسته”، جهان حسن این نامه را نوشته است. چیزی که جالب توجه است این است که جهان حسن یکی از شخصیت های این رمان و راوی رمان می باشد و احساسش را پس از خواندن رمان به زبان آورده است.
از طرف جهان حسن،
برای عزیز نعمتی و حلیم یوسف:
سلام و عرض ادب خدمت نویسندگان بزرگوار.
عزیز نعمتیِ عزیز، نامه ای که برای جناب حلیم یوسف نوشته بودید را در سایت دیارنامه خواندم. مشخص است با دلی نازک و روح با احساستان نوشته اید، مانند هر کُردی واقعی و میهن پرست برای درد و غصه خواهر و برادرهایتان اشک ریخته اید. سرنوشت ما کُردها چنین است، هر کجا هم برویم لکه این سرنوشت بر پیشانی ما می ماند. ولی زیر سایه این شهیدان روزی خواهد آمد که سرنوشتمان تغییر خواهد کرد و هیچ مرزی ما را از هم جدا نخواهد نمود.
خیلی خوشحال شدم که به واسطهی رمان حلیم یوسف ” پرواز با بال های شکسته”، خواب و خیالی که سالهاست دارم، اگر واقعی هم نباشد با روح و احساسم به شرق آمدم و شما جناب نعمتی درد و غصه ی من و شهرم را با ما در میان گذاشتید. خواب و خیال آمدنم به آنجا هم به واقعیت پیوست. ولی باز هم آرزو میکنم روزی به آنجا بیایم و آن بویی که سالهاست در نفسم احساس میکنم را در آغوش خراسان، کرمانشاه، ارومیه… ببویم.
عزیزِ عزیز، همانطور که شما در آن قسمت سرزمین برای درد و غصه های ما اشک میریزید، ما هم در اینجا برای دردهایتان اشک میریزیم. مرزها بین ما فاصله انداخته ولی روحمان به هم نزدیک است. من به قربان اشکهایی شوم که همراه ما این بار سنگین را به دوش گرفته اند. به شما و استاد حلیم می گویم که واقعا نمیدانم در مقابل روح و دل و احساس پاکتان چه بگویم؟
در واقع استاد حلیم، وقتی که رمان شما “پرواز با بال های شکسته” را خواندم باید من هم نوشته ای برای شما و نوشته ای هم درباره رمان، پس از آنکه رمان درد و غم هایم را خواندم، می نوشتم.
ولی من هم مانند جناب عزیز نعمتی، وقتی رمان به دستم رسید، یک هفته روی میز مطالعه جلوی چشمانم بود، نه اینکه کاری داشته باشم یا وقتی برای خواندن نداشته باشم، نه اینکه مانند جناب نعمتی در شرایط مریضی و مشکلات بوده باشم، نه، من حالم خوب بود و مشکلی هم نداشتم. ولی… باور کنید استاد حلیم میترسیدم جسارت نمیکردم، می ترسیدم کتاب را به دست بگیرم و بخوانم. از دردهایم هراس داشتم و می ترسیدم. من به قلم شما ایمان دارم و همه آثار شما را خوانده ام. خوب میدانستم شما با چه قدرت و مهارتی این درد را روی کاغذ آوردهاید. من خودم را باور نداشتم و نمیدانستم رمان و اتفاقات رمان چه به سرم خواهند آورد. خوب میدانستم وقتی که رمان را می نوشتید با این درد و غم چگونه زندگی کرده اید و همانطور هم به قلم سپردهاید تا بنگارد.
پس از یک هفته که کتاب به دستم رسید، مادرم را در خواب دیدم، صبح زود از خواب بیدار شدم و دلم خیلی تنگ شده بود، خیلی احتیاج داشتم خاکش را ببویم. اگر در وطن بودم، در کوبانی بودم، همان اول صبح سر خاک مادرم میرفتم. میدانید که از خاک مادرم دور هستم و در غربت، در اروپا زندگی میکنم. به همین خاطر به سوی کتاب رفتم. کتاب را که برداشتم به جای مادرم آن را بوییدم و شروع به خواندنش کردم. با احساس های شما بر سر مزار مادر رفتم.
در صفحه اول وقتی نام رودی را دیدم بی اختیار گریه کردم. اشک ها امان ندادند کلمه هایی که نوشته بودید را ببینم. باور کنید تا رمان را به پایان رساندم اشک از چشمانم جاری بود. کمی خواندن رمان را طول دادم شاید تا یک هفته طول کشید تا تمامش کردم. چون گریه امانم نمیداد که بتوانم تمامش کنم. نفسم بند می آمد و آن روزها را با تمام جزییات به یاد دارم. هر از گاهی کتاب را کنار می گذاشتم و به روزهای پر از درد و غم و شادی گذشته برمیگشتم. روزهای خوبی داشتیم وقتی که همگی زیر پر و بال پدر و مادر بودیم. پس از رفتن آنها روزهایمان ویران و غم انگیز شدند.
روزهایی که رمان را میخواندم هر شب به آنها میاندیشیدم تا به خواب بروم. آنها هر شب مهمان خواب من بودند. یک هفته در خواب با آنها زندگی کردم. ککه، مادر، ویان آمارا، ویان رستم، گلستان، احمد و ریحان، رودی و پروین و کوبانی.
یک هفته خانه من در این غربت با خاطرات و صدای قهرمان های رمان شما مزین شد. خانواده من، زیر سایه شما، همگی به من سر زدند. باز هم می گویم، باید این نامه را زودتر مینوشتم ولی باور کنید نمیتوانستم توان نوشتن نداشتم. نمیتوانستم کلمه ای برای شما و احساساتتان به زبان بیاورم.
چون شما همه جزییات آن درد ها و اتفاقات آن زمان را با احساسی زلال و واقعی نوشته اید و هر آنچه را که درباره این درد دیده و شنیده اید به زبان آورده اید.
برای همین رمان تا مدتی بر من تاثیر گذاشت و زبانم قفل شده بود. از طرفی هم ناراحت بودم که مهمانان من رفتند. از سویی دیگر هنوز هم رمان مقابل چشمانم است و از خودم دور نکرده ام. پس از اتفاقاتی که برایم پیش آمده بودند، اجازه نمیدادم یکی از اعضای خانواده ی شهیدم و آن اتفاقات تلخ و دردآور به یادم بیایند. دیوانه میشدم و نمیتوانستم به آنها فکر کنم و وضعیت روحیم آشفته میشد.
برایم خیلی سخت بود. ولی اکنون چنین نیست، تا دلم برایشان تنگ میشود نامشان را در رمانت میخوانم.
اگر دیر هم شده باشد از قلم شما تشکر میکنم که باعث شد همه اتفاقات، درد و غم و قتل عام هایی که در حق کردها انجام شده اند از یاد نروند و همیشه در یاد و خاطره ی کردها خواهند ماند. همچنین در تاریخ زنده و ثبت خواهند شد. سپاسگزارم از دلسوزی شما که اینچنین دردهایمان را زنده نگه میدارید و برای افکار عمومی با هنر ادبی تان می نویسید.
مرا ببخش که هنوز هم گریه می کنم….
سلام و احترام دوباره
بههمت مترجم ارومیهای روانه بازار کتاب شد؛
«پرواز با بالهای شکسته»؛ روایتی دیگر از مقاومت کُردها در کوبانی
کتاب «پرواز با بالهای شکسته» رمانی دیگر از رماننویس کُرد سوری «حلیم یوسف»، با ترجمه «سایمه خاکپور»، مترجم کُرد اهل ارومیه، ازسوی نشر افزاز روانه بازار کتاب شد.
سایمه خاکپور، مترجم کتاب «پرواز با بالهای شکسته»، در گفتوگو با خبرنگار
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در آذربایجانغربی، اظهار کرد: کتاب «پرواز با بالهای شکسته» اثر دیگری از رماننویس کُرد سوری حلیم یوسف، دریچهای متفاوت به رخدادهای جنگ و مقاومت در کوبانی است.
این مترجم کُرد اهل ارومیه که بهتازگی پیش رمان «۹۹ مهره پراکنده» از همین نویسنده کُرد اهل سوریه (حلیم یوسف) را ازسوی نشر افراز منتشر و راهی بازار کتاب کرده بود، افزود: در هنگام حمله وحشیانه داعش به کوبانی و مقاومت تاریخساز این شهر، ایرانیهای بسیاری به حمایت از این مقاومت پرداختند و دلشان بارها و بارها در کوبانی تپید.
خاکپور ادامه داد: من این ترجمه را تقدیم میکنم به مبارزانی که به جای همه دنیا برای انسانیت جنگیدند و جانشان را دادند تا خاورمیانه جای بهتری برای زندگی شود.
این مترجم افزود: همچنین این کتاب را به کودکانی تقدیم میکنم که هیچگاه کودکی نکردند و عروسکهایشان گلولههای خمپاره عملنکرده بود و اسباببازیهایشان پوکهی گلوله کلاشینکف. کتاب را به زنان و دخترانی که تا ابد در تاریخ بشریت ثبت شدند، تقدیم میکنم؛ آنانکه شجاعانه سینه در برابر گلولههای وحشی سپر کردند و بار سنگین انسانیت را با جانشان به دوش کشیدند.
خاکپور ادامه داد: ترجمه «پرواز با بالهای شکسته» به قلم حلیم یوسف توسط انتشارات افراز به چاپ رسیده و در اختیار خوانندگان ایرانی قرار گرفته است تا پل ارتباطی دیگری باشد بین رمان کُردی و مخاطبان فارسزبان.
وی بیان کرد: متاسفانه در کشورهای جهان سوم بهطور عام و در کشور ما به شکل خاص، آنچنان که باید و شاید، ترجمه جایگاه خود را پیدا نکرده است. چنانکه میدانیم نهضت ترجمه منجر به انتقال آثار باستانی ایران، روم، یونان و مصر به این تمدنها منجر شد و اروپاییان نیز بعدها با چنین نهضتی، آثار اسلامی را بهزبان خویش
ترجمه کردند؛ درحقیقت این ترجمه بود که نهایتا منجر به شکوفایی جوامع گونان بشری و از جمله اروپا شد.
گزیدهای از کتاب:
جهان شاهد فداکاری صدها جوان و نوجوان ناکام بود که مرگ را بر زندگی و بر وصال عشق ترجیح دادند که مبادا خاکشان به دست وحوشی که گویی از سیاه چالههای تاریخ سربرآورده بودند، بیفتد.
جمله خلیل کوچک تا ابد در گوش تاریخ چون زنگ صدا خواهد کرد؛ آنجا که در کوچه های ویران کوبانی گفت:” من دست از خاکم نمیکشم؛ حتی اگر قرار باشد همینجا بمیرم.”
حلیم یوسف نویسنده کُرد سوری در سال 1967 میلادی در شهر عاموده (واقع در کردستان سوریه)به دنیا آمد. او در دانشگاه شهر حلب رشته حقوق را به پایان رسانده است و از سال 2000 میلادی تاکنون در آلمان زندگی میکند. دهها مقاله در مورد ادبیات در مجلات، روزنامهها و شبکههای تلویزیونی کُردی، عربی و زبانهای دیگر به قلم او نشر یافته است. تاکنون آثار یوسف به چندین زبان و از جمله زبان فارسی ترجمه شدهاند. همچنین برخی آثار او در قالب نمایشنامه به روی صحنه رفتند. او در سال 2015 میلادی در شهر سلیمانیه جایزه بهترین رمان کُردی سال را دریافت کرد. یوسف تاکنون 6 رمان و 5 مجموعه داستان به چاپ رسانده است. نخستین رمان این نویسنده «سُوبارتو» نام دارد.گزارشگر
فاطمه صمدزاده
سایمه خاکپور از تازهترین ترجمه خود گفت؛
«پرواز با بالهای شکسته»؛ روایت 134 روز مقاومت در کوبانی
14.03.2021
به گفته مترجم رُمان «پرواز با بالهای شکسته»، این رمان روایتی است تاریخی از مقاومت ۱۳۴ روزه جوانان و زنان شجاع کوبانی در مقابل داعش که جان دادند ولی خاکشان را به دست سیهپوشان ندادند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در آذربایجانغربی، آشنایی گویشوران یک زبان با آثار ادبی بزرگ در زبانهای دیگر بهواسطه «مترجم» اتفاق میافتد. مطالعه این آثار معمولا از این حیث که به ما وسعت دید میبخشد، شیرین و لذتبخش است و البته تاثیر قلم مترجم و مهارت او در انتقال مفاهیم کتاب زبان مبدا، کمتر از خالق اثر نیست.
«سایمه خاکپور» مترجم کُرد اهل ارومیه حدود 5 سال است که بهطور حرفهای مشغول کار ترجمه رمان است. چندی پیش کتاب «پرواز با بالهای شکسته» نوشته «حلیم یوسف» نویسنده کُرد اهل سوریه با ترجمه خاکپور و از سوی نشر افزاز روانه بازار کتاب شد. به بهانه انتشار این رمان با «سایمه خاکپور» به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
تجربههای متعدد از ترجمه کتابهای مختلف به شما چه انگیزهای میدهد؟
ترجمه ارتباطی مستحکم میان ملتهایی که با زبان و فرهنگ یکدیگر آشنایی ندارند، ایجاد میکند. به واسطه ترجمه میتوان هر آنچه را که پشت مرزها نهفته است، به سوی دیگر منتقل کرد و رخدادهای تلخ و شیرین ملتی را بر ملتهای دیگر آشکار کرد. اینکه کتابهای متعددی را برای ترجمه انتخاب میکنم، بیشتر به این دلیل است که ادبیاتی چون ادبیات کُردی که از غنیترین و پرمحتواترین ادبیات جهان است، سالهای زیادی را در خفقان و انزوا به سر برده است که حتی میتوان گفت بسیاری از کُردها نیز از وجود چنین گنجینهای تاکنون غافل بودهاند. ولی امروز به همت ترجمه و مترجمانی دلسوز، گرد و غبار هزاران ساله از این گنجینه روبیده شده است و همگام با ادبیات جهان در حال شکوفایی است.
کتابهایی را که من برای ترجمه انتخاب میکنم، همگی در خود راز و رمزهایی از تاریخ ملتی را در خود گنجاندهاند که هر خواننده را به دنیایی که وجود دارد، ولی به فراموشی سپرده شده است، فرا میخواند. برای مثال رمانی چون «پرواز با بالهای شکسته» یکی از برجستهترین رمانهای کُردیِ حال حاضر است که هنر و قلم پویای نویسنده نامدار کُرد «حلیم یوسف» توانست جهانیان را از خواب غفلت بیدار کرده و واقعیتهای تاریخی را جلوی چشمانشان قرار دهد. این رمان شایسته آن است که در کلاسهای دانشگاهی تدریس شود چراکه تاریخی از مقاومت 134 روزه کوبانی را نشان میدهد؛ مقاومتی که در آن زنان و جوانان شجاع کُرد در میدان جنگ جان دادند ولی خاکشان را به دست سیه پوشان ددمنش ندادند. تاریخی که نباید به فراموشی سپرده شود، میتواند بهترین انگیزه برای من باشد.
اساسا ترجمه کار بسیار حساسی است که اگر به درستی انجام نشود، چه بسا از هدف اصلی متن یا کتاب اصلی بسیار دور شود. مترجم آثار ادبی علاوه بر اینکه باید بر دو زبان مبدا و مقصد مسلط باشد، میبایست آشنایی کامل با اصطلاحات و استعارههای ادبی و عامیانه هر دو زبان داشته باشد تا بتواند با جایگزینی معادل مناسب، جان مطلب را به خوبی ادا کرده و در عین حال مراقب باشد تا از ارزش ادبی اثر کاسته نشود. ترجمه هر کتابی مسلما میتواند بر حوزههای مختلف تاثیرگذار باشد و البته ترجمه این اثر و آثار مشابه با توجه به موضوع خاص آن از حوزه ادبیات و فرهنگ گرفته تا مسائل ژئوپولتیک منطقهای میتواند، تاثیرگذار باشد.
کمی از رُمان «پرواز با بالهای شکسته» و روند ترجمه آن بگویید؟
همانطور که میدانید در سالهایی که گذشت، خاورمیانه را سایه توحشی سیاه فرا گرفت، شبح داعش بر خاورمیانه چنان وحشتی در تمام جهان به پا کرد که همه تعاملات جهانی دچار اختلال شد. در زمانی که جهانیان در شوک داعش فرو رفته بودند و این گروه شکستناپذیر به نظر میرسید و حتی ارتشهای کشورهای منطقه نظیر عراق و سوریه در مقابل آنها پا به فرار میگذاشتند، کُردها در مقابلشان ایستادند و در کمال ناباوری اولین سیلی شکست را بر صورت طوفان سیاه نواختند.
رمان «پرواز با بالهای شکسته» روزهای مقاومت کوبانی را با زبانی ادبی به تصویر کشیده است و خواننده را به کوچههای کوبانی میبرد تا در میان آوار خانهها، آزادی را در پوکه فشنگهایی که کودکان از آن به جای سوت سوتک استفاده میکنند، لمس کند. تخصص نویسنده در بیان و به تصویر کشیدن جزئیات داستان ستودنی است. تاریخ اخیر جایی از جهان که در آن زندگی میکنیم و جملاتی که هر کدامشان مانند کتابی خواننده را تحت تاثیر قرار میدهد، اشتیاقم را برای ترجمه کتاب دوچندان کرد، پس تصمیم گرفتم هر چه زودتر این حس را با هموطنانم به اشتراک بگذارم.
همچون سایر آثار حلیم یوسف، این کتاب هم پر است از زیباییهای ادبی که به واقعیات زندگی مردم خاورمیانه و کُردها آراسته شده و با احساس و خیال خواننده میرقصد. این رمان قصه مردمی است که با دست خالی و تنها با اراده و عشق به خاکشان مقابل بلای خانمانسوزی که جهان را به وحشت انداخته بود، ایستادند. قصه زنانی که برای بشریت و قصه غم و درد و رنجهای مردمی اسطوره شدند، در مقطعی از تاریخ تنهاترین بودند و با مقاومتی تاریخی همه دنیا را با خود همراه کردند. این کتاب خواننده را تا سطر آخر با خود همراه میکند تا در میان صفحات کتاب غرق داستان شود.
به نظر شما هدف از ترجمه کتاب تنها رسیدن به فروش مناسب است؟
البته فروش مناسب اگر به معنای جذب خوانندههای بیشتر و نهایتا شناساندن بهتر رمان و ادبیات کُردی باشد، مطمئنا هدف غایی من به عنوان مترجم است اما اگر منظورتان از فروش بیشتر، کسب درآمد از محل ترجمه این کتاب و سایر ترجمههایم باشد؛ که باید بگویم اساسا ترجمه این آثار توجیه اقتصادی شاید نداشته باشد و هیچگاه نمیتوان به عنوان یک درآمد معقول به آن نگریست.
با توجه به چند عنوان کتابی که تاکنون ترجمه و منتشر کردهاید، به نظر میرسد مایلید به مشکلات کُردها عطف توجه دهید. همینطور است؟
رمان جان ادبیات هر زبان و فرهنگی است و برایم جای افتخار است که بتوانم فرهنگ و ادبیات کُردی را بیشتر به هموطنان ایرانیم معرفی کرده و پلی ایجاد کنم تا هموطنانم اندکی بیشتر با ادبیات غنی و فاخر کردی آشنا شوند. همچنین مطرح کردن مشکلات و درد و آلام مردم کُرد در آنسوی مرزها، شناخت بهتری را از خاورمیانه کنونی که خانه همه ماست، به خواننده میدهد. واقعیاتی که روی زندگی همه مردم خاورمیانه مستقیم و غیرمستقیم تاثیر میگذارد.
بهعنوان یک مترجم، چه مواردی را در انتخاب یک کتاب برای ترجمه مد نظر قرار میدهید؟
همانطور که گفتم، زمینه مطالعه و تخصص مترجم و تسلط او بر موضوع، آشنایی مترجم با آثار و نوع نوشتار نویسنده و مقبولیت نویسنده نزد مترجم، بازخورد اثر ترجمه شده نزد خوانندگان و هدفی که میتوانید از ترجمه یک اثر داشته باشید، میتواند گامهایی برای انتخاب کتاب جهت ترجمه باشد که باید به دقت برداشته شوند و پس از آنکه شروع به ترجمه کردید باید همواره خود را چون امانتداری بدانید که به بهترین و شایستهترین وجه باید متاع گرانبهایی را که به دستتان سپرده شده است، به سرمنزل مقصود برسانید. هر سطر کتاب را با عشق برگردانید و همانگونه که خودتان بر روی سطور کتاب شنا میکنید، خواننده را در میان جملات غرق کنید و فقط در این صورت است که میتوانید بگویید در ترجمه که به نظر من حداقل در مورد متون ادبی بسیار دشوارتر از نویسندگی است؛ موفق بودهاید.
ابتدا حوزه مطالعه و علاقه مترجم و تسلط او بر موضوعی که قرار است ترجمه کند، از اهمیت اساسی برخوردار است و سپس مترجم با آگاهی کامل از جامعه هدف که قرار است کتاب به زبان مورد استفاده آنها ترجمه شود، موضوعی را انتخاب کند که مخاطب خاص و عام خود را داشته باشد. همچنین مترجم در حقیقت امانتداری است که قرار است امانتی را که به او سپرده شده است، به بهترین صورت به صاحبانش که همانا خوانندگان اثر هستند، تحویل دهد. لذا لازم است که در زمینه موضوع انتخابی تسلط داشته و مسلط بر هر دو زبان و آشنا به هر دو فرهنگ مبدا و مقصد باشد. خلاصه کلام اینکه مترجم در انتخاب کتاب برای ترجمه، تسلط بر موضوع، علاقه و البته مقبولیت و ارزش اثر نوشته شده توسط نویسنده و همچنین کارنامه نویسنده را در نظر بگیرد تا کاری که نهایتا قرار است با وسواس و دقت کافی انجام دهد، مورد استقبال جامعه هدف قرار گرفته و هدف نهایی حاصل شود.گزارشگر
فاطمه صمدزاده